سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همه چیز با انفاق کاستی گیرد، جز دانش . [امام علی علیه السلام]   بازدید امروز: 0  بازدید دیروز: 0   کل بازدیدها: 1487
 
خاطرات کلاس بازیگری
 
عصبانیت استاد
نویسنده: سحر(پنج شنبه 86/8/17 ساعت 1:25 عصر)

اون روز با استاد هودی ( آقای رحیم هودی ) کلاس داشتیم استاد داشتن درس میدادن و روشون به تخته بود که یک دفعه من عطسه کردم وااااااااااااااااااااای اونم از اون عطسه ها توی کلاس چه کسی هم .
استاد برگشتن و به ساناز دوست صمیمی من که  کنار دستم هم نشسته بود اشاره ای کرد و با عصبانیت گفت : بیرووووووووووون .
ساناز هم که ترسیده بود اشاره به من کرد و گفت : استاد من نبودم سحر بود !!!!!!  خلاصه ساناز هم آدم فروشی کرد .
استاد هم که منو بهترین و به قول خودشون خانم ترین میشناختن با تعجب بهم نگاه کرد و با تردید بهم گفتن : خانم ... از شما بعیده بفرمائید بیرون .
منم بلافاصله از جام بلند شدم و در کلاس رو باز کردم که برم بیرون استاد با تعجب صدام کردن و گفتن : میخوای بری بیرون ؟ !!!!!
منم گفتم خوب بله خودتون گفتید برم بیرون استاد گفت : یعنی نمیخوای عذرخواهی کنی !!!!!!!!!! استاد توقع داشت مثل بچه های دیگه وایسم التماسش کنم نمیدونست که من چقدر مغرورم .
منم گفتم : ممکنه بفرمائید من چه خطائی کردم که باید عذرخواهی کنم ؟
استاد هم عصبانی شد و گفت : شما کلاس رو به مسخره گرفتید این چه طرز عطسه کردنه ؟؟؟؟؟
گفتم : اما من عطسم همینجوریه همیشه اینجوری عطسه می کنم . همه بچه ها خندیدن و گفتن آره استاد راست میگه .
و آخرشم به جای اینکه من از استاد عذر خواهی کنم استاد از من عذر خواهی کرد و گفت خواهش میکنم بفرمائید بشینید.



نظرات دیگران ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عصبانیت استاد

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
خاطرات کلاس بازیگری
سحر

|| لوگوی وبلاگ من ||
خاطرات کلاس بازیگری

|| اوقات شرعی ||